loading...
غلامان ابالفضل(ع)
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 104 بهار 1391 نظرات (0)

فرزند یحیی و از سرزمین «نهروان» که منطقه‌ای میان عراق و ایران است. بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانسته‌اند».(1) لقب تمّار را از این جهت به میثم داده‌اند که وی در کوفه خرما فروش بود.(2)
ابن حجر عسقلانی می‌نویسد:
میثم برده زنی از بنی اسد بود . علی (علیه‌السّلام) او را خریداری کرد و آزاد نمود ولی او به گونه ای دیگر اسیر شد ، اسیر ولای علی و محبت و عشق او . وى شیفته آن بود که از محضر امیر مؤمنان على (علیه اسلام) علم و حکمت بیاموزد. از این رو دل و جان خود را دربست در اختیار معارف علوم علوى گذاشت. حضرت (علیه اسلام) نیز که او را لایق و با استعداد یافت, دانش و حکمت هاى فراوانى به وى آموخت, حتى برخى اسرار را که به هر کس نمى توان گفت و آگاهى از حوادث آینده و بلاها و فتنه هاى زمانه را در اختیار او گذاشت. از این رو میثم تمّار را (صاحب سرّ) امیر المؤمنین مى دانند.(3)

غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 71 بهار 1391 نظرات (0)

ميثم تمار كه به گفته فرزندانش، اصل او از آبادي‏هاي نهروان است و ميان اعراب به عنوان يك نفر عجم شناخته مي‏شد، بدون شك ايراني و به احتمال ضعيف، از نژاد آريا و اهل فارس و خراسان و به احتمال قوي، از نژاد كُرد است.

 

ميثم، فرزند يحيي، از وفادارترين و از نزديك‏ترين ياران علي عليه‏السلام به شمار مي‏رفت. شيخ طوسي وي را از ياران امام علي، امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام شمرده است.1 آن حضرت بسياري از دانش‏ها و اسرار را به او آموخت و ميثم، صاحب سرّ و يگانه شاگرد آن حضرت بود و از آن‏جا كه در كوفه خرما مي‏فروخت، او را تمّار مي‏گفتند.
ابن ابي الحديد مي‏نويسد:
علي عليه‏السلام دانش‏هاي فراواني به ميثم آموخت و اسرار غيبي و امور سرّي را به او ياد داد.2
وي همواره بر دوستي امام علي عليه‏السلام پاي‏بند بود و تهديدهاي بني‏اميه نتوانست حتي در ظاهر، او را از علي عليه‏السلامجدا كند؛ زيرا او به يقين علي را دريافته بود و در پايان به جرم علي‏دوستي، به شهادت رسيد.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 80 بهار 1391 نظرات (0)

سلمان پيش از آنكه اسلام را بپذيرد و مسلمان شود، نام ديگري داشت. مشهور آن است كه نام وي روزبه بوده، چنان‏كه شيخ صدوق مي‏گويد: «نام سلمان، روزبه بود». در روايتي نقل شده است كه پيامبر اكرم(ص) پس از اسلام آوردن روزبه، او را در آغوش گرفت و سلمان ناميد.

1. سلمان فارسي پيش از اسلام
 

زادگاه
 

جِي، از روستاهاي نزديك اصفهان، محلّ تولد يكي از شخصيت‏هاي بزرگ و تاريخي اسلام است. شخصيتي كه با تحقيق و جست‏وجوي فراوان، مكتب حيات‏بخش اسلام را دريافت و با نيت پاك، آن را پذيرفت و به حضرت محمّد(ص) ايمان آورد. او همچون ستاره‏اي در آسمان دانش، معرفت و تقواي الهي درخشيد و سرآمد همگان شد. وي با فروتني، از رسول اكرم(ص) پيروي كرد و از محضر ايشان بهره‏هاي فراوان برد، به‏گونه‏اي كه پيامبر در وصف بزرگي و عظمت روح او فرمود: «او از ما اهل‏بيت است».
سلمان فارسي با روحي وارسته و پاك و قلبي سرشار از يقين و ايمان، همواره همراه و شاگرد رسول اكرم(ص) بود. وي در معرفي خود به عبدالله بن عباس مي‏گويد: «من مردي فارسي (ايراني) از اهالي روستايي به نام جِي در اصفهان هستم».1 برخي نيز او را از اهالي رامهرمز2 يا شيراز3 دانسته‏اند، ولي با توجه به فراواني و اهميت منابعي كه سلمان را اهل جي اصفهان معرفي كرده‏اند،4 مي‏توان گفت وي در جي متولد شده و اهل آنجاست. ياقوت حموي، تاريخ‏نگار و جغرافي‏دان بزرگ قرن ششم نيز مي‏گويد: «سلمان بلافاصله پس از فتح اصفهان توسط سپاه اسلام، به آنجا مي‏رود و مدتي در جي مي‏ماند و در آنجا مسجدي مي‏سازد كه تا اين روزگار (حموي) بر جاي است»5. در كتاب‏هاي تاريخي به تاريخ ولادت سلمان فارسي اشاره‏اي نشده است و تنها با توجه به طول عمر وي كه از 250 تا 350 6سال نقل شده است، مي‏توان نشانه‏هايي به دست آورد.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 60 بهار 1391 نظرات (0)

درجات عجب

امام ابوالحسن عليه السلام فرمود: «عجب چند درجه دارد. از جمله اين است که کردار بد بنده به نظرش جلوه کند و آن را خوب پندارد و از آن خوشش آيد و گمان کند که کار خوبي مي کند و از جمله اين است که چون بنده به پروردگارش ايمان دارد، بر خداي عزوجل منت مي نهد. در صورتي که خدا بر او منت دارد که به ايمان هدايتش کرده». (1)

- عجب به نفس

و يک نوع عجب است که آن را «اعاب المرء بنفسه» خوانند و آن شادماني است به بزرگ داشتن نفس خود و هنرهاي وي با نسيان (2) اضافت (3) آن بزرگي و هنرهاي نفس خود به مولي تعالي، و ايمن بودن از زوال آنها. و اگر وقتي نيز اضافت کند به مولي تعالي، خود را مستحق آن شناسد. يعني اين جمله که مولي تعادلي داده است به من، من مستحق آنم [...] نوعي از عجب، فخر است و آن مباهات است و شادي با گمان کمال آن چيز. اما عجب اطلاق کنند بر چيزهايي که متصل باشد و منفصل بود. اما فخر جز بر چيزهايي نکنند که ازين فخر کننده جدا باشد.
و خيلا نيز نوعي است از عجب و حقيقت وي گمان بردن است در نفس چيزي که آن در نفس نباشد، بدان فيريدن. (4)
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 72 بهار 1391 نظرات (0)

چکیده
 

غیبت یکی از گناهان و لغزش های بزرگ زبان است. که قرآن کریم به شدت از آن نهی کرده و در نکوهش آن احادیث فراوانی به دست ما رسیده است.در روایات غیبت عبارت است از بیان عیب کسی که اگر آن را بشنود، ناراحت می شود. همچنین عبارت است از بیان عیب مخفی دیگران.غیبت از رذایل اخلاقی و از اوصاف ناپسندی است که به دو نوع تقسیم می شود یکی غیبت زبانی و دیگری غیبت به غیر زبان.
غیبت گناهی است که بدون شنونده تحقق نمی یابد، از این رو شنونده غیبت همانند غیبت کننده گناهکار بوده و مرتکب گناهی بزرگ است.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 70 بهار 1391 نظرات (0)

حسد چيست؟

حسد آرزومندي دور شدن نعمتي از کسي و رسيدن آن به خود حسود است که البته قسمت دوم تعريف در برخي مواد قابل تعميم نيست . اصولا هنگامي که نعمتي به ديگري مي رسد و خود شخص از آن محروم مي ماند چهار حالت مختلف براي او پيدا مي شود:1-آرزو مي کند همان گونه که ديگران دارند او هم داشته باشد و اين حالت غبطه است و قابل ستايش. 2-آرزو مي کند آن نعمت از ديگران سلب شود و براي اين کار به تلاش و کوشش بر مي خيزد و اين حالت بسيار مذموم حسد است که انسان را به تلاش مخرب درباره ديگران وا مي دارد. 3-آرزو مي کند خودش داراي آن نعمت شود و ديگران از آن محروم بمانند اين حالت همان بخل و انحصار طلبي است .4-دوست دارد ديگران در نعمت باشند هر چند خودش در محروميت به سر برد و حتي حاضر است هر چه دارد در اختيار ديگران قرار دهد و از منافع خود چشم بپوشد، اين حالت والا ايثار است . قرآن در اين باره مي فرمايد: أم يحسدون الناس علي ما آتاهم الله من فضله (نساء/54) آيا حسد مي ورزند بر مردم براي آنچه خداوند از فضل خود به آنها عطا فرموده است.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 73 بهار 1391 نظرات (0)

پاسخ:
سیدبن طاووس (یكى از دانشمندان بزرگ شیعه است.) كه در باره نوروز مى نویسد:
هنگامى كه آغاز آفرینش جهان هستى در مثل چنین روزى است، شایسته است این روز به عنوان روز عید و شادى تلقى گردد.
ابن فهد حلى در این زمینه مى نویسد:
«یوم النیروز، یوم جلیل القدر»، نوروز، روزى گرانمایه و با منزلت است.
حضرت امام خمینی(ره) به مناسبت عید نوروز هرسال پیامى داشتند و در دیوان شعرشان، ابیاتى ویژه درباره عید نوروز سروده اند.
و مقام معظم رهبرى نیز هر سال در اول فروردین با پیام نوروزی، مواعظ حکیمانه ای دارند. ایشان در بخشی از پیام نوروزى سال 1369 شمسى فرمودند:
«تحویل سال جدید شمسى كه مصادف با نوعى تحول در عالم طبیعت مى باشد، فرصتى است براى این كه انسان به تحول درونى و به اصلاح امور روحى، معنوى و مادى خود بپردازد، ایجاد تحول كار خداست... اما ما موظفیم كه براى این تحول در درون خود، در زندگى خود و در جهان اقدام كرده وهمت و تلاش به عمل آوریم.»
hawzah.net
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 59 بهار 1391 نظرات (0)


• ولايت فقيه در عصر غيبت انتخابي است يا انتصابي؟ چه طور مي‌شود انتصاب از طرف خداي متعال باشد در حالي كه خبرگان انتخاب مي‌كنند؟


پاسخ:
براي روشن شدن مطلب مناسب است مقدمتاً دربارة واژة انتخاب و انتصاب در بحث ولايت فقيه گفت‌وگو كنيم تا مشخص شود طرفداران دو نظريه چه مطلبي را تعقيب مي‌كنند.
طبق بيان اكثر فقهاء از جمله امام خميني (قدس سره) ولي فقيه منصوب از طرف شارع مقدس است، زيرا منشأ ولايت خداست و خداوند پيامبر و ائمه را به اين مقام منصوب فرموده است و ولايت فقيه نيز مكمل امامت است و همان طور كه پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - و ائمة اطهار، اختيارات حكومتي خود را از خدا مي‌گيرند. ولي فقيه كه جانشين معصوم در عصر غيبت است نيز اختيارات خود را از شارع مقدس دارند نه مردم. لذا فردي از سران عرب در اوايل بعثت از نبي مكرم اسلام سؤال كرد: آيا زعامت و رهبري مسلمانان را پس از خود به ما واگذار مي‌كنيد؟ پيامبر - صلي الله عليه و آله - در پاسخ فرمودند: «الامر الي الله يضعه حيث يشاء»[1] مسألة زعامت و رهبري مربوط به خداوند است و او هر فردي را كه بخواهد به اين مقام منسوب مي‌كند.[2]
بيان دليل:
امام خميني (قدس سره) در بحث ولايت فقيه به حديث امام صادق - عليه السلام - استدلال مي‌كند كه در جواب عمربن‌حنظله كه از رجوع به حاكم جور سؤال كرده بود حضرت بعد از ذكر صفات فقهاء جامع‌الشرايط فرمود: «فليرضوا به حكماً فانّي قد جعلته عليكم حاكماً». در جمله اول حضرت مي‌فرمايد: بايد به چنين شخصي به عنوان حكم و قاضي راضي باشيد. چرا بايد به قضاوت چنين شخصي راضي باشيم؟ علت امر را كه مربوط به حكومت و ولايت است حضرت بيان مي‌كند و مي‌فرمايد: «فاني قد جعلته عليكم حاكماً». زيرا من كسي را كه داراي چنين شرايطي باشد حاكم و فرمانروا بر شما قرار دادم.
و امام خميني (قدس سره) در ادامه مي‌افزايد: اين فرمان كه امام - عليه السلام - صادر فرموده كلي و عمومي است. همان‎طور كه حضرت علي - عليه السلام - در دوران حكومت ظاهري خود حاكم، والي و قاضي تعيين مي‌كرد و عموم وظيفه داشتند كه از آنها اطاعت كنند. حضرت امام صادق - عليه السلام - هم‌چون ولي امر مطلق مي‌باشد و بر همه علماء و فقهاء و مردم دنيا ولايت دارد و مي‌تواند براي زمان حيات و مماتش حاكم و قاضي تعيين فرمايد و همين كار را هم كرد. و اين منصب را براي فقهاء قرار داده است و تعبير حاكماً فرموده تا خيال نشود كه فقط امر قضايي مطرح است و به ساير امور مملكتي ارتباط ندارد. و نيز از صدر و ذيل روايت و آيه‌اي كه در حديث ذكر شده استفاده مي‌شود كه موضوع تنها تعيين قاضي نيست كه امام فقط قاضي نصب فرموده باشد. و در ساير امور مسلمانان تكليفي معين نكرده باشد.[3] همان‌طور كه ملاحظه مي‌كنيد هم در حديث شريف و هم در بيان امام خميني (قدس سره) چنين حقي به امام صادق - عليه السلام - نسبت داده شده است حضرت فرمود: من او را به شما حاكم قرار دادم نفرمودند كه مردم از ميان كساني كه چنين شرايطي دارند كسي را انتخاب كنند يا اين كه او را وكيل كنند بلكه مي‌فرمايد: حاكميت او بر شما را من جعل كردم. امام خميني (قدس سره) در ادامه مي‌فرمايد: اين روايت از واضحات است و در سند و دلالتش وسوسه‌اي نيست. جاي ترديد نيست كه امام صادق - عليه السلام - فقهاء را براي حكومت و قضاوت تعيين فرموده است و به عموم مسلمانان لازم است از اين فرمان امام - عليه السلام - اطاعت كنند.[4] ادله ديگري نيز از جانب فقهاء اسلام بيان شده است كه براي طولاني نشدن بحث از ذكر آن خودداري مي‌كنيم. به علاوه سيره و روش علمايي كه تا به حال داراي اين مقام بودند مؤيد نظرية انتصاب است. به عنوان مثال ميرزاي شيرازي بزرگ در ميان علماي عصر خود منصب ولايت فقيه را به عهده داشت و مردم هم به حكم او دست از استعمال تنباكو كشيدند و از حكم ولي فقيه زمانشان اطاعت نمودند. بدون اين كه سخن از انتخاب او مطرح باشد.
امام امت قبل از پيروزي انقلاب بارها به عنوان ولي فقيه اعمال ولايت كرد. و براي هدايت امور انقلاب امر و نهي فرمودند. در صورتي كه هنوز نه انقلابي اتفاق افتاده بود و نه خبرگاني به شكل امروزي وجود خارجي داشت و در ابتداي شروع نهضت حتي زماني كه اكثريت ملت ايران هم امام را به درستي نمي‌شناختند امام به عنوان ولي فقيه، رهبري نهضت را به عهده گرفت و انقلاب را به همه ملت معرفي كرد تا با همكاري مردم انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.[5]
نقش خبرگان رهبري:
وقتي ثابت شد، ولي فقيه منصوب الهي است مكلفين بايد او را در ميان افرادي كه شأنيت ولايت دارند پيدا كنند همان‌گونه كه از ميان مجتهدين مرجع اعلم را تشخيص داده و از او تقليد مي‌كنند و چون غالب مردم در تشخيص معيارهاي فقهي كارشناس نيستند طبيعي است كه در تشخيص رهبري همانند مرجعيت به رهبرشناسان و خبرگان ملت مراجعه مي‌كنند. و اعضاي مجلس خبرگان كه وكلاي خبرة مردم در اين امر مهم هستند. ولي فقيه اعلم، اتقي و اشجع را شناسايي كرده و به مردم معرفي مي‌‌نمايند. البته احتمال ضعيفي هم وجود دارد كه خبرگان در انتخاب مصداق اشتباه كند. اما قطعاً احتمال اشتباه متخصصين امر از افراد عادي جامعه كه در اين زمينه كارشناس نيستند خيلي كمتر است و حكم عقل اين است كه از اين روش در كشف ولي امر استفاده شود. و در صورتي كه راههاي عقلي و شرعي در كشف رهبري پيموده شده باشد اگر هم بر فرض نزديك به محال در مقطع زماني خاصي خبرگان منتخب ملت در تشخيص مصداق اشتباه كند مردم حتي اعضاي خبرگان معذور خواهند بود، چرا كه به وظيفة شرعي‌شان عمل كرده‌اند.
بنابراين خبرگان رهبري ولي فقيه را انتخاب نمي‌كنند تا اختيارات لازم را به او اعطا كنند، و او مشروعيت حكومت پيدا كند اگر چه مسامحتاً در محاورات عرفي از اين كلمه استفاده شود. بلكه مجلس خبرگان رهبر را كه داراي اختيارات الهي و قانوني است تشخيص داده و به مردم معرفي مي‌كند.[6] و اگر زماني ولي فقيه يكي از شرايط رهبري را از دست بدهد خود به خود منعزل مي‌شود. و براي اين كه تشخيص اين مهم كاري نيست كه از عامه مردم برآيد و از طرف ديگر مخالفين دين و نظام اسلامي از فرصت سوء استفاده نكنند. طبق قانون اساسي چنين وظيفه‌اي به عهدة مجلس خبرگان قرار داده شده است و به عبارت ديگر، خبرگان ملت به دليل تهيه و تشخيص واسطه‌اي براي شناخت ولي امر هستند و تنها انتصاب و انعزال ولي فقيه تشخيص مي‌دهند و هرگز عهده‌دار عزل و نصب ولي فقيه نمي‌باشند.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ معرفت، محمد هادي، ولايت فقيه، مؤسسة فرهنگي انتشاراتي التمهيد، تابستان 1377.
2ـ هادوي تهراني، مهدي، ولايت و ديانت، قم، مؤسسه فرهنگي خانه خرد، چاپ اول، 1378.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- ابن‌هشام، سيره ج 2، ص 22.
[2]- شيرازي، علي، پاسخ به شبهاتي پيرامون ولايت فقيه، قم، دار الصادقين، چاپ اول، تابستان 1377، ص 20.
[3]- امام خميني، ولايت فقيه، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، بهار 1373، ص 80.
[4]- همان.
[5]- صابري همداني، احمد، مجلة حكومت اسلامي، ولايت فقيه و نقش خبرگان در آن، سال دوم، شمارة 2، ص 29.
[6]- شفيعي، علي، نظام ولايت فقيه، انتشارات مؤسسه فرهنگي آيات، چاپ اول، تابستان 1376، ص 79.
[7]- جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، زمستان 1367، ص 189.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 74 بهار 1391 نظرات (0)

مبادا آثار نیکان در تو نمودار باشد و نیک نباشی که در این صورت با ریاکاران محشور خواهی شد.
(نهج الفصاحه ، حدیث 92)
وقتی حکم می کنید به عدل رفتار کنید و وقتی سخن می گویید نیک گویید زیرا خدا نیک است و نیکوکاران را دوست دارد.
(نهج الفصاحه ، حدیث 200)
بهترین صدقه زبان , شفاعتی است که بوسیله آن اسیر را آزاد سازی و از ریختن خون او جلوگیری کنی و نیکی و احسان را به سوی برادر خویش بکشانی و بدی را از او دفع کنی.
(نهج الفصاحه ، حدیث 402)
نیکی آن است که خدا را چنان پرستش کنی که گویی او را می بینی اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند.
(نهج الفصاحه ، حدیث 1049)
خدا نیکوکار است ؛ شما نیز نیکویی کنید.
(نهج الفصاحه ، حدیث 731)


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا شما وظیفه منتظر ظهور را میدانید.....؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 108
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 43
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 45
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 45
  • بازدید ماه : 190
  • بازدید سال : 1,385
  • بازدید کلی : 18,396
  • کدهای اختصاصی
    تماس با ما Flash banner maker online

    Get Flash Code