سلام دوستان
شرمنده همه شما دوستان عزیز هستم؛به خاطر غیبت طولانی ام.
یه چند وقتی نبودم،گرفتاری داشتم.
به هر حال سعی می کنم از این به بعد زود به زود آپدیت کنم.
سلام دوستان
شرمنده همه شما دوستان عزیز هستم؛به خاطر غیبت طولانی ام.
یه چند وقتی نبودم،گرفتاری داشتم.
به هر حال سعی می کنم از این به بعد زود به زود آپدیت کنم.
معلم مانند پيامبر است. معلمها ميگويند چه كارهايي خوب است تا ما آن را ياد
بگيريم و انجام بدهيم و چه كارهايي بد است تا آن را انجام ندهيم.
يكي از كارهاي
خوبي كه معلمها به ما ياد دادند، ايثار و گذشت و فداكاري است. آنها از كربلا و
عاشورا، از جنگ و رزمندگان گفتند. آنها از حسين فهميده گفتند كه با بستن نارنجك
جانش را براي ميهنش فدا كرد و از پتروس فداكار گفتند، پسركي كه انگشتش را از شب تا
صبح، در سوراخ سد فرو كرد تا شهر را از سيلابي عظيم و ويرانگر نجات دهد. با اين
داستانها، ما ايثار و فداكاري ميآموختيم. وقتي هم كه حادثهاي پيش ميامد كه به
قهرماني فداكار و ايثارگر نياز داشت، اين معلمها بودند كه قهرمان ايثارگر
داستانها شدند. براي آشنايي بيشتر شما به معرفي چند تن از آموزگاران فداكار
ميپردازيم:
در روستاي بيجار معلم بودم. مثل هر روز به مدرسه ميرفتم. آن روز
هيجدهم بهمن بود. هوا سرد و توفاني بود. باد به شدت ميوزيد. بخاري كلاس را روشن
كردم، اما ناگهان بخاري آتش گرفت و هر لحظه شعلههاي آن بيشتر ميشد. بچههاي كلاس
را كه ترسيده بودند، يكي يكي بيرون فرستادم. صورتم و دستانم ميسوخت. بايد خودم
بيرون ميرفتم. ديگر كسي در كلاس نمانده بود، اما ناگهان بر اثر وزش باد، در كلاس
بسته شد. در از داخل كلاس دستگيره نداشت. هر چه سعي كردم در را باز كنم، نشد. من
داخل كلاس، در ميان شعلههاي آتش گير افتاده بودم. ناگهان نگاهم به پنجره كلاس
افتاد. به آن سو رفتم. ميخواستم از پنجره بيرون بروم، اما همه بدنم سوخته بود. همه
جاي بدنم درد ميكرد. نتوانستم. تا آنكه ماشين آتشنشاني و آمبولانس از راه رسيد.
سالها از آن روز ميگذرد. همه دانشآموزانم نجات يافتند. رئيس جمهور آن موقع، آقاي
سيد محمد خاتمي، به من «مدال لياقت» دادند.
تأملي درباره دانشجوي مسلماندوران دانشجويي را مي توان از منظره هاي
گوناگون ديد، امتداد يادگيري دوران مدرسه، فصل جديد جواني، مقدمه ورود به جامعه،
زمينه يافتن شغل، تجربه هاي فعاليت دانشجويي و ...اما دانشجو اولاً
«دانش»«جو»است.پس فصل مميز او دغدغه کسب دانش است، اما امروزه، اين مسئله اصلي
دانشجوي ما نيست و دانشجويي بيش و پيش از آنکه دل مشغولي دانش مندي و دانش ورزي
داشته باشد سکوي حرکت به سمت شغل، کسب درآمد و شان اجتماعي است.آيا اينها کاستي
دانشگاه ماست يا کاستي استادان؟ يا شايد اصلاً اين و نقيصه نيست!
«دانشگاه مبدا
همه تحولات است»، (1)«مقدرات اين مملکت، دست اين دانشگاهي هاست»،(2)«دانشگاه مرکز
سعادت و در مقابل، شقاوت يک ملت است.از دانشگاه بايد سرنوشت يک ملت تعيين
بشود.دانشگاه خوب يک ملت را سعادتمند مي کند»(3)و «دانشگاه که راس امور هست و
تقديرات يک کشوري، مقدرات يک کشوري بسته به وجود آنهاست، بايد جديّت کنند که روي
خودشان را از غرب و شرق برگردانند».«اگر دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست برود،
همه چيزمان از دست مان رفته است»، «دانشگاه است که امور کشور را اداره مي کند و
دانشگاه است که نسل هاي آينده و حاضر را تربيت مي کند و اگر چنان چه دانشگاه در
اختيار چپاولگرهاي شرق و غرب باشد، کشور در اختيار آنهاست».(4)دانشگاه شکل دهنده
حال و آينده کشور و تأمين کننده مهم ترين زيرساخت توسعه کشور(نيروي انساني
)است.(5)
7 پله تا هدف
- خالق و مبتکر:
«يک» ها پايه و اساس زندگي هستند. هميشه عقايد جديد و بديع دارند و اين حالت در آنها طبيعي است. هميشه دوست دارند تمامي کارها و مسايل بر حول و محوري که آنها مي گويند و تعيين مي کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند،گاهي خودخواه مي شوند. با اين حال «يک» ها به شدت صادق و وفادارند و به خوبي مهارت هاي سياسي را ياد مي گيرند. هميشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالباً رهبر و فرمانده هستند. چون عاشق اين هستند که «بهترين » باشند. در استخدام خود بودن و براي خود کار کردن بارزترين ويژگي آنهاست ، ولي بايد ياد بگيرند که عقايد ديگران ممکن است بهتر باشد و بايد با رويي باز آنها را نيز بشنوند.
اشاره
مقدمه
اشاره:
در امنيت عمومي جامعه چگونه تبلور مي يابد؟
چکيده:
چكيده
اشاره:
چکيده
خانه تکاني ذهني