سلام دوستان
شرمنده همه شما دوستان عزیز هستم؛به خاطر غیبت طولانی ام.
یه چند وقتی نبودم،گرفتاری داشتم.
به هر حال سعی می کنم از این به بعد زود به زود آپدیت کنم.
سلام دوستان
شرمنده همه شما دوستان عزیز هستم؛به خاطر غیبت طولانی ام.
یه چند وقتی نبودم،گرفتاری داشتم.
به هر حال سعی می کنم از این به بعد زود به زود آپدیت کنم.
فرزند یحیی و از سرزمین «نهروان» که منطقهای میان عراق و ایران است. بعضی او را
ایرانی و از مردمان فارس دانستهاند».(1) لقب تمّار را از این جهت به میثم دادهاند
که وی در کوفه خرما فروش بود.(2)
ابن حجر عسقلانی مینویسد:
میثم برده زنی از
بنی اسد بود . علی (علیهالسّلام) او را خریداری کرد و آزاد نمود ولی او به گونه ای
دیگر اسیر شد ، اسیر ولای علی و محبت و عشق او . وى شیفته آن بود که از محضر امیر
مؤمنان على (علیه اسلام) علم و حکمت بیاموزد. از این رو دل و جان خود را دربست در
اختیار معارف علوم علوى گذاشت. حضرت (علیه اسلام) نیز که او را لایق و با استعداد
یافت, دانش و حکمت هاى فراوانى به وى آموخت, حتى برخى اسرار را که به هر کس نمى
توان گفت و آگاهى از حوادث آینده و بلاها و فتنه هاى زمانه را در اختیار او گذاشت.
از این رو میثم تمّار را (صاحب سرّ) امیر المؤمنین مى دانند.(3)
ميثم تمار كه به گفته فرزندانش، اصل او از آباديهاي نهروان است و ميان اعراب به عنوان يك نفر عجم شناخته ميشد، بدون شك ايراني و به احتمال ضعيف، از نژاد آريا و اهل فارس و خراسان و به احتمال قوي، از نژاد كُرد است.
ميثم، فرزند يحيي، از وفادارترين و از نزديكترين ياران علي عليهالسلام به شمار ميرفت. شيخ طوسي وي را از ياران امام علي، امام حسن و امام حسين عليهمالسلام شمرده است.1 آن حضرت بسياري از دانشها و اسرار را به او آموخت و ميثم، صاحب سرّ و يگانه شاگرد آن حضرت بود و از آنجا كه در كوفه خرما ميفروخت، او را تمّار ميگفتند.
سلمان پيش از آنكه اسلام را بپذيرد و مسلمان شود، نام ديگري داشت. مشهور آن است كه
نام وي روزبه بوده، چنانكه شيخ صدوق ميگويد: «نام سلمان، روزبه بود». در روايتي
نقل شده است كه پيامبر اكرم(ص) پس از اسلام آوردن روزبه، او را در آغوش گرفت و
سلمان ناميد.
1. سلمان فارسي پيش از اسلام
زادگاه
درجات عجب
امام ابوالحسن عليه السلام فرمود: «عجب چند درجه دارد. از جمله اين است که کردار بد بنده به نظرش جلوه کند و آن را خوب پندارد و از آن خوشش آيد و گمان کند که کار خوبي مي کند و از جمله اين است که چون بنده به پروردگارش ايمان دارد، بر خداي عزوجل منت مي نهد. در صورتي که خدا بر او منت دارد که به ايمان هدايتش کرده». (1)- عجب به نفس
و يک نوع عجب است که آن را «اعاب المرء بنفسه» خوانند و آن شادماني است به بزرگ داشتن نفس خود و هنرهاي وي با نسيان (2) اضافت (3) آن بزرگي و هنرهاي نفس خود به مولي تعالي، و ايمن بودن از زوال آنها. و اگر وقتي نيز اضافت کند به مولي تعالي، خود را مستحق آن شناسد. يعني اين جمله که مولي تعادلي داده است به من، من مستحق آنم [...] نوعي از عجب، فخر است و آن مباهات است و شادي با گمان کمال آن چيز. اما عجب اطلاق کنند بر چيزهايي که متصل باشد و منفصل بود. اما فخر جز بر چيزهايي نکنند که ازين فخر کننده جدا باشد.چکیده
حسد چيست؟
حسد آرزومندي دور شدن نعمتي از کسي و رسيدن آن به خود حسود است که البته قسمت دوم تعريف در برخي مواد قابل تعميم نيست . اصولا هنگامي که نعمتي به ديگري مي رسد و خود شخص از آن محروم مي ماند چهار حالت مختلف براي او پيدا مي شود:1-آرزو مي کند همان گونه که ديگران دارند او هم داشته باشد و اين حالت غبطه است و قابل ستايش. 2-آرزو مي کند آن نعمت از ديگران سلب شود و براي اين کار به تلاش و کوشش بر مي خيزد و اين حالت بسيار مذموم حسد است که انسان را به تلاش مخرب درباره ديگران وا مي دارد. 3-آرزو مي کند خودش داراي آن نعمت شود و ديگران از آن محروم بمانند اين حالت همان بخل و انحصار طلبي است .4-دوست دارد ديگران در نعمت باشند هر چند خودش در محروميت به سر برد و حتي حاضر است هر چه دارد در اختيار ديگران قرار دهد و از منافع خود چشم بپوشد، اين حالت والا ايثار است . قرآن در اين باره مي فرمايد: أم يحسدون الناس علي ما آتاهم الله من فضله (نساء/54) آيا حسد مي ورزند بر مردم براي آنچه خداوند از فضل خود به آنها عطا فرموده است.
چکیده
در این مقال در ابتدا می خوانیم که نخستين سؤالى كه مسئله ى (فدك) در ذهنها
ايجاد مى كند آن است كه چرا (غصب فدك) در ميان غصبهايى كه از حقوق اهل بيت
عليهم السلام شده شاخص است و اهميت آن در كدام نقطه نهفته است؟ چرا
اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اين اندازه بر سر آن پافشارى كردند؟
چرا ائمه ى معصومين عليهم السلام در فرصتهاى مناسب آن را نزد مردم مطرح مى
كردند و نام آن را زنده نگاه مى داشتند؟شاید بتوان گفت فدك در واقع ميدان
دفاع از حريم عصمت است و نداى بر حق فاطمه عليهاالسلام براى هميشه در گوش
شيعه طنين انداز است. آنگاه كه فاطمه ، براى اولين و آخرين بار در عمر خود،
با تنى مجروح و آهى جانسوز از آن درِ نيم سوخته به مسجد آمد، شيعه خود را
موظف مى داند او را يارى كند تا بنشيند و خطبه بخواند، چرا كه اين پهلوى
شكسته و سينه ى مجروح و صورت كبود و بازوى وَرَم كرده طاقت ايستادن ندارد، و
براى او پرده اى مى زنند تا در ميان زنان با احتجاب سخن بگويد.در بخش
دیگری از این نوشتار ،شرح مختصری از آیات استشهادی آنحضرت در مورد حدیث
جعلی (نحن معاشر الأنبياء لا نورث درهما و دينارا و كلما تركناه صدقه) از
بیانات خود آنحضرت بیان شده و در پایان به نتیجه گیری از آنحضرت پرداخته
شده است .
1-حكايت لباس بهشتي
الحمد للّه رب العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و اهل بيته الأطيبين و الأنجبين سيّما بقية اللّه في العالمين بهم نتولي و من أعدائهم نتبرء الي اللّه.
ويژگي نامه ها