loading...
غلامان ابالفضل(ع)
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 119 تابستان 1391 نظرات (0)

سلام دوستان

شرمنده همه شما دوستان عزیز هستم؛به خاطر غیبت طولانی ام.

یه چند وقتی نبودم،گرفتاری داشتم.

به هر حال سعی می کنم از این به بعد زود به زود آپدیت کنم.چشمک خجالت 

غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 91 بهار 1391 نظرات (0)
داستان واقعي دختري که به وسيله حضرت فاطمه هدايت شد (مايک از امريکا)
بعضي ها فکر مي کنند که فرشته ها فقط در آسمان هستند به ما سر نمي زنند. اما اين تصور اشتباهي است. برخي فر شته ها هستند که در ميان ما زندگي مي کنند و به موقع راهنماي ما هستند.
اگر اين فرشته هاي زميني را ببينيم، فکر مي کنيم که يک آدم معمولي راديده ايم، چون هيچ نشانه اي ندارند. فقط وقتي که فرشته اثر خودش را گذاشته باشد، مي فهميم که او يک فرشته بوده است!
ماجراي زير، يکي از همين ملاقات هاي پيش بيني نشده و غيرمنتظره با يک فرشته است! فرشته اي که...
اصل بهتر است خودتان ماجرا را بخوانيد.
قبل از آن که متن زير را که ترجمه از يک E-mail واقعي است را بخوانيد بهتر است داستان را برايتان بگويم تا با خواندن متن ترجمه ايميل حاضر بيشتر متوجه متن ايميل شويد.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 71 بهار 1391 نظرات (0)

باورم نمي شد. فكر كردم خيالاتي شده ام، با خودم و انديشه ام كلنجار رفتم، نه! خيالات نبود، واقعيت داشت. من خواب ديده بودم، جزييات خوابم را هم مي دانستم كه در حافظه ام بايگاني شده بود. حيران مانده بودم از اسرار آن بانوي نوراني كه گفته بود، فقط همين را بگو و از من نگو!
همان طور كه روي تخت افتاده بودم و از شدت درد و ناراحتي به خودم مي پيچيدم و با اشاره سر به مادرم كه كنار تختم بود حالي كردم كه حرف دارم، مادر آمد نزديك، حرفم را شنيد و گريه كرد، اشكهاي مادر كه زني مؤمنه و اهل قرآن بود، مهر تأييدي بر آنچه در رؤيا شاهدش بودم، به حساب مي آمد. مادر هنوز داشت گريه مي كرد كه با عجله رفت سراغ كادر پزشكي بيمارستان تا از آنها بخواهد مانع تدارك عمل جراحي من بشوند.
ايستاده بودم جلو مدرسه و منتظر ميني بوس سرويس دانش آموزان بودم كه ناگهان احساس كردم تمامي دردهاي دنيا را بر بدنم و بيشتر بر پاشنه پايم ريختند. فريادي را كه از حنجره بيرون دادم هيچ وقت فراموش نمي كنم. فريادم چنان بود كه از حال و هوش رفتم. فقط حس مي كردم روي دست مردم هستم و بدنم تكان مي خورد و توي ماشيني جابه جا مي شوم.
از حاشيه تهران كه خانه مان بود تا بيشتر نقاطش مرا به بيمارستانهاي مختلف بردند و نظر همه شان اين بود كه نمي توانند كاري انجام بدهند. قرار شد مدتي بگذرد و زخم پاشنه پايم كه خوب شد پايم را از بالاي مچ قطع كنند، چرا كه آن بخش از بدنم ديگر رگ و عصبي نداشت كه بخواهد از مغزم فرمان ببرد.


غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 104 بهار 1391 نظرات (0)

فرزند یحیی و از سرزمین «نهروان» که منطقه‌ای میان عراق و ایران است. بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانسته‌اند».(1) لقب تمّار را از این جهت به میثم داده‌اند که وی در کوفه خرما فروش بود.(2)
ابن حجر عسقلانی می‌نویسد:
میثم برده زنی از بنی اسد بود . علی (علیه‌السّلام) او را خریداری کرد و آزاد نمود ولی او به گونه ای دیگر اسیر شد ، اسیر ولای علی و محبت و عشق او . وى شیفته آن بود که از محضر امیر مؤمنان على (علیه اسلام) علم و حکمت بیاموزد. از این رو دل و جان خود را دربست در اختیار معارف علوم علوى گذاشت. حضرت (علیه اسلام) نیز که او را لایق و با استعداد یافت, دانش و حکمت هاى فراوانى به وى آموخت, حتى برخى اسرار را که به هر کس نمى توان گفت و آگاهى از حوادث آینده و بلاها و فتنه هاى زمانه را در اختیار او گذاشت. از این رو میثم تمّار را (صاحب سرّ) امیر المؤمنین مى دانند.(3)

غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 71 بهار 1391 نظرات (0)

ميثم تمار كه به گفته فرزندانش، اصل او از آبادي‏هاي نهروان است و ميان اعراب به عنوان يك نفر عجم شناخته مي‏شد، بدون شك ايراني و به احتمال ضعيف، از نژاد آريا و اهل فارس و خراسان و به احتمال قوي، از نژاد كُرد است.

 

ميثم، فرزند يحيي، از وفادارترين و از نزديك‏ترين ياران علي عليه‏السلام به شمار مي‏رفت. شيخ طوسي وي را از ياران امام علي، امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام شمرده است.1 آن حضرت بسياري از دانش‏ها و اسرار را به او آموخت و ميثم، صاحب سرّ و يگانه شاگرد آن حضرت بود و از آن‏جا كه در كوفه خرما مي‏فروخت، او را تمّار مي‏گفتند.
ابن ابي الحديد مي‏نويسد:
علي عليه‏السلام دانش‏هاي فراواني به ميثم آموخت و اسرار غيبي و امور سرّي را به او ياد داد.2
وي همواره بر دوستي امام علي عليه‏السلام پاي‏بند بود و تهديدهاي بني‏اميه نتوانست حتي در ظاهر، او را از علي عليه‏السلامجدا كند؛ زيرا او به يقين علي را دريافته بود و در پايان به جرم علي‏دوستي، به شهادت رسيد.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 80 بهار 1391 نظرات (0)

سلمان پيش از آنكه اسلام را بپذيرد و مسلمان شود، نام ديگري داشت. مشهور آن است كه نام وي روزبه بوده، چنان‏كه شيخ صدوق مي‏گويد: «نام سلمان، روزبه بود». در روايتي نقل شده است كه پيامبر اكرم(ص) پس از اسلام آوردن روزبه، او را در آغوش گرفت و سلمان ناميد.

1. سلمان فارسي پيش از اسلام
 

زادگاه
 

جِي، از روستاهاي نزديك اصفهان، محلّ تولد يكي از شخصيت‏هاي بزرگ و تاريخي اسلام است. شخصيتي كه با تحقيق و جست‏وجوي فراوان، مكتب حيات‏بخش اسلام را دريافت و با نيت پاك، آن را پذيرفت و به حضرت محمّد(ص) ايمان آورد. او همچون ستاره‏اي در آسمان دانش، معرفت و تقواي الهي درخشيد و سرآمد همگان شد. وي با فروتني، از رسول اكرم(ص) پيروي كرد و از محضر ايشان بهره‏هاي فراوان برد، به‏گونه‏اي كه پيامبر در وصف بزرگي و عظمت روح او فرمود: «او از ما اهل‏بيت است».
سلمان فارسي با روحي وارسته و پاك و قلبي سرشار از يقين و ايمان، همواره همراه و شاگرد رسول اكرم(ص) بود. وي در معرفي خود به عبدالله بن عباس مي‏گويد: «من مردي فارسي (ايراني) از اهالي روستايي به نام جِي در اصفهان هستم».1 برخي نيز او را از اهالي رامهرمز2 يا شيراز3 دانسته‏اند، ولي با توجه به فراواني و اهميت منابعي كه سلمان را اهل جي اصفهان معرفي كرده‏اند،4 مي‏توان گفت وي در جي متولد شده و اهل آنجاست. ياقوت حموي، تاريخ‏نگار و جغرافي‏دان بزرگ قرن ششم نيز مي‏گويد: «سلمان بلافاصله پس از فتح اصفهان توسط سپاه اسلام، به آنجا مي‏رود و مدتي در جي مي‏ماند و در آنجا مسجدي مي‏سازد كه تا اين روزگار (حموي) بر جاي است»5. در كتاب‏هاي تاريخي به تاريخ ولادت سلمان فارسي اشاره‏اي نشده است و تنها با توجه به طول عمر وي كه از 250 تا 350 6سال نقل شده است، مي‏توان نشانه‏هايي به دست آورد.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 60 بهار 1391 نظرات (0)

درجات عجب

امام ابوالحسن عليه السلام فرمود: «عجب چند درجه دارد. از جمله اين است که کردار بد بنده به نظرش جلوه کند و آن را خوب پندارد و از آن خوشش آيد و گمان کند که کار خوبي مي کند و از جمله اين است که چون بنده به پروردگارش ايمان دارد، بر خداي عزوجل منت مي نهد. در صورتي که خدا بر او منت دارد که به ايمان هدايتش کرده». (1)

- عجب به نفس

و يک نوع عجب است که آن را «اعاب المرء بنفسه» خوانند و آن شادماني است به بزرگ داشتن نفس خود و هنرهاي وي با نسيان (2) اضافت (3) آن بزرگي و هنرهاي نفس خود به مولي تعالي، و ايمن بودن از زوال آنها. و اگر وقتي نيز اضافت کند به مولي تعالي، خود را مستحق آن شناسد. يعني اين جمله که مولي تعادلي داده است به من، من مستحق آنم [...] نوعي از عجب، فخر است و آن مباهات است و شادي با گمان کمال آن چيز. اما عجب اطلاق کنند بر چيزهايي که متصل باشد و منفصل بود. اما فخر جز بر چيزهايي نکنند که ازين فخر کننده جدا باشد.
و خيلا نيز نوعي است از عجب و حقيقت وي گمان بردن است در نفس چيزي که آن در نفس نباشد، بدان فيريدن. (4)
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 72 بهار 1391 نظرات (0)

چکیده
 

غیبت یکی از گناهان و لغزش های بزرگ زبان است. که قرآن کریم به شدت از آن نهی کرده و در نکوهش آن احادیث فراوانی به دست ما رسیده است.در روایات غیبت عبارت است از بیان عیب کسی که اگر آن را بشنود، ناراحت می شود. همچنین عبارت است از بیان عیب مخفی دیگران.غیبت از رذایل اخلاقی و از اوصاف ناپسندی است که به دو نوع تقسیم می شود یکی غیبت زبانی و دیگری غیبت به غیر زبان.
غیبت گناهی است که بدون شنونده تحقق نمی یابد، از این رو شنونده غیبت همانند غیبت کننده گناهکار بوده و مرتکب گناهی بزرگ است.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 70 بهار 1391 نظرات (0)

حسد چيست؟

حسد آرزومندي دور شدن نعمتي از کسي و رسيدن آن به خود حسود است که البته قسمت دوم تعريف در برخي مواد قابل تعميم نيست . اصولا هنگامي که نعمتي به ديگري مي رسد و خود شخص از آن محروم مي ماند چهار حالت مختلف براي او پيدا مي شود:1-آرزو مي کند همان گونه که ديگران دارند او هم داشته باشد و اين حالت غبطه است و قابل ستايش. 2-آرزو مي کند آن نعمت از ديگران سلب شود و براي اين کار به تلاش و کوشش بر مي خيزد و اين حالت بسيار مذموم حسد است که انسان را به تلاش مخرب درباره ديگران وا مي دارد. 3-آرزو مي کند خودش داراي آن نعمت شود و ديگران از آن محروم بمانند اين حالت همان بخل و انحصار طلبي است .4-دوست دارد ديگران در نعمت باشند هر چند خودش در محروميت به سر برد و حتي حاضر است هر چه دارد در اختيار ديگران قرار دهد و از منافع خود چشم بپوشد، اين حالت والا ايثار است . قرآن در اين باره مي فرمايد: أم يحسدون الناس علي ما آتاهم الله من فضله (نساء/54) آيا حسد مي ورزند بر مردم براي آنچه خداوند از فضل خود به آنها عطا فرموده است.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 73 بهار 1391 نظرات (0)

پاسخ:
سیدبن طاووس (یكى از دانشمندان بزرگ شیعه است.) كه در باره نوروز مى نویسد:
هنگامى كه آغاز آفرینش جهان هستى در مثل چنین روزى است، شایسته است این روز به عنوان روز عید و شادى تلقى گردد.
ابن فهد حلى در این زمینه مى نویسد:
«یوم النیروز، یوم جلیل القدر»، نوروز، روزى گرانمایه و با منزلت است.
حضرت امام خمینی(ره) به مناسبت عید نوروز هرسال پیامى داشتند و در دیوان شعرشان، ابیاتى ویژه درباره عید نوروز سروده اند.
و مقام معظم رهبرى نیز هر سال در اول فروردین با پیام نوروزی، مواعظ حکیمانه ای دارند. ایشان در بخشی از پیام نوروزى سال 1369 شمسى فرمودند:
«تحویل سال جدید شمسى كه مصادف با نوعى تحول در عالم طبیعت مى باشد، فرصتى است براى این كه انسان به تحول درونى و به اصلاح امور روحى، معنوى و مادى خود بپردازد، ایجاد تحول كار خداست... اما ما موظفیم كه براى این تحول در درون خود، در زندگى خود و در جهان اقدام كرده وهمت و تلاش به عمل آوریم.»
hawzah.net
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 59 بهار 1391 نظرات (0)


• ولايت فقيه در عصر غيبت انتخابي است يا انتصابي؟ چه طور مي‌شود انتصاب از طرف خداي متعال باشد در حالي كه خبرگان انتخاب مي‌كنند؟


پاسخ:
براي روشن شدن مطلب مناسب است مقدمتاً دربارة واژة انتخاب و انتصاب در بحث ولايت فقيه گفت‌وگو كنيم تا مشخص شود طرفداران دو نظريه چه مطلبي را تعقيب مي‌كنند.
طبق بيان اكثر فقهاء از جمله امام خميني (قدس سره) ولي فقيه منصوب از طرف شارع مقدس است، زيرا منشأ ولايت خداست و خداوند پيامبر و ائمه را به اين مقام منصوب فرموده است و ولايت فقيه نيز مكمل امامت است و همان طور كه پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - و ائمة اطهار، اختيارات حكومتي خود را از خدا مي‌گيرند. ولي فقيه كه جانشين معصوم در عصر غيبت است نيز اختيارات خود را از شارع مقدس دارند نه مردم. لذا فردي از سران عرب در اوايل بعثت از نبي مكرم اسلام سؤال كرد: آيا زعامت و رهبري مسلمانان را پس از خود به ما واگذار مي‌كنيد؟ پيامبر - صلي الله عليه و آله - در پاسخ فرمودند: «الامر الي الله يضعه حيث يشاء»[1] مسألة زعامت و رهبري مربوط به خداوند است و او هر فردي را كه بخواهد به اين مقام منسوب مي‌كند.[2]
بيان دليل:
امام خميني (قدس سره) در بحث ولايت فقيه به حديث امام صادق - عليه السلام - استدلال مي‌كند كه در جواب عمربن‌حنظله كه از رجوع به حاكم جور سؤال كرده بود حضرت بعد از ذكر صفات فقهاء جامع‌الشرايط فرمود: «فليرضوا به حكماً فانّي قد جعلته عليكم حاكماً». در جمله اول حضرت مي‌فرمايد: بايد به چنين شخصي به عنوان حكم و قاضي راضي باشيد. چرا بايد به قضاوت چنين شخصي راضي باشيم؟ علت امر را كه مربوط به حكومت و ولايت است حضرت بيان مي‌كند و مي‌فرمايد: «فاني قد جعلته عليكم حاكماً». زيرا من كسي را كه داراي چنين شرايطي باشد حاكم و فرمانروا بر شما قرار دادم.
و امام خميني (قدس سره) در ادامه مي‌افزايد: اين فرمان كه امام - عليه السلام - صادر فرموده كلي و عمومي است. همان‎طور كه حضرت علي - عليه السلام - در دوران حكومت ظاهري خود حاكم، والي و قاضي تعيين مي‌كرد و عموم وظيفه داشتند كه از آنها اطاعت كنند. حضرت امام صادق - عليه السلام - هم‌چون ولي امر مطلق مي‌باشد و بر همه علماء و فقهاء و مردم دنيا ولايت دارد و مي‌تواند براي زمان حيات و مماتش حاكم و قاضي تعيين فرمايد و همين كار را هم كرد. و اين منصب را براي فقهاء قرار داده است و تعبير حاكماً فرموده تا خيال نشود كه فقط امر قضايي مطرح است و به ساير امور مملكتي ارتباط ندارد. و نيز از صدر و ذيل روايت و آيه‌اي كه در حديث ذكر شده استفاده مي‌شود كه موضوع تنها تعيين قاضي نيست كه امام فقط قاضي نصب فرموده باشد. و در ساير امور مسلمانان تكليفي معين نكرده باشد.[3] همان‌طور كه ملاحظه مي‌كنيد هم در حديث شريف و هم در بيان امام خميني (قدس سره) چنين حقي به امام صادق - عليه السلام - نسبت داده شده است حضرت فرمود: من او را به شما حاكم قرار دادم نفرمودند كه مردم از ميان كساني كه چنين شرايطي دارند كسي را انتخاب كنند يا اين كه او را وكيل كنند بلكه مي‌فرمايد: حاكميت او بر شما را من جعل كردم. امام خميني (قدس سره) در ادامه مي‌فرمايد: اين روايت از واضحات است و در سند و دلالتش وسوسه‌اي نيست. جاي ترديد نيست كه امام صادق - عليه السلام - فقهاء را براي حكومت و قضاوت تعيين فرموده است و به عموم مسلمانان لازم است از اين فرمان امام - عليه السلام - اطاعت كنند.[4] ادله ديگري نيز از جانب فقهاء اسلام بيان شده است كه براي طولاني نشدن بحث از ذكر آن خودداري مي‌كنيم. به علاوه سيره و روش علمايي كه تا به حال داراي اين مقام بودند مؤيد نظرية انتصاب است. به عنوان مثال ميرزاي شيرازي بزرگ در ميان علماي عصر خود منصب ولايت فقيه را به عهده داشت و مردم هم به حكم او دست از استعمال تنباكو كشيدند و از حكم ولي فقيه زمانشان اطاعت نمودند. بدون اين كه سخن از انتخاب او مطرح باشد.
امام امت قبل از پيروزي انقلاب بارها به عنوان ولي فقيه اعمال ولايت كرد. و براي هدايت امور انقلاب امر و نهي فرمودند. در صورتي كه هنوز نه انقلابي اتفاق افتاده بود و نه خبرگاني به شكل امروزي وجود خارجي داشت و در ابتداي شروع نهضت حتي زماني كه اكثريت ملت ايران هم امام را به درستي نمي‌شناختند امام به عنوان ولي فقيه، رهبري نهضت را به عهده گرفت و انقلاب را به همه ملت معرفي كرد تا با همكاري مردم انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.[5]
نقش خبرگان رهبري:
وقتي ثابت شد، ولي فقيه منصوب الهي است مكلفين بايد او را در ميان افرادي كه شأنيت ولايت دارند پيدا كنند همان‌گونه كه از ميان مجتهدين مرجع اعلم را تشخيص داده و از او تقليد مي‌كنند و چون غالب مردم در تشخيص معيارهاي فقهي كارشناس نيستند طبيعي است كه در تشخيص رهبري همانند مرجعيت به رهبرشناسان و خبرگان ملت مراجعه مي‌كنند. و اعضاي مجلس خبرگان كه وكلاي خبرة مردم در اين امر مهم هستند. ولي فقيه اعلم، اتقي و اشجع را شناسايي كرده و به مردم معرفي مي‌‌نمايند. البته احتمال ضعيفي هم وجود دارد كه خبرگان در انتخاب مصداق اشتباه كند. اما قطعاً احتمال اشتباه متخصصين امر از افراد عادي جامعه كه در اين زمينه كارشناس نيستند خيلي كمتر است و حكم عقل اين است كه از اين روش در كشف ولي امر استفاده شود. و در صورتي كه راههاي عقلي و شرعي در كشف رهبري پيموده شده باشد اگر هم بر فرض نزديك به محال در مقطع زماني خاصي خبرگان منتخب ملت در تشخيص مصداق اشتباه كند مردم حتي اعضاي خبرگان معذور خواهند بود، چرا كه به وظيفة شرعي‌شان عمل كرده‌اند.
بنابراين خبرگان رهبري ولي فقيه را انتخاب نمي‌كنند تا اختيارات لازم را به او اعطا كنند، و او مشروعيت حكومت پيدا كند اگر چه مسامحتاً در محاورات عرفي از اين كلمه استفاده شود. بلكه مجلس خبرگان رهبر را كه داراي اختيارات الهي و قانوني است تشخيص داده و به مردم معرفي مي‌كند.[6] و اگر زماني ولي فقيه يكي از شرايط رهبري را از دست بدهد خود به خود منعزل مي‌شود. و براي اين كه تشخيص اين مهم كاري نيست كه از عامه مردم برآيد و از طرف ديگر مخالفين دين و نظام اسلامي از فرصت سوء استفاده نكنند. طبق قانون اساسي چنين وظيفه‌اي به عهدة مجلس خبرگان قرار داده شده است و به عبارت ديگر، خبرگان ملت به دليل تهيه و تشخيص واسطه‌اي براي شناخت ولي امر هستند و تنها انتصاب و انعزال ولي فقيه تشخيص مي‌دهند و هرگز عهده‌دار عزل و نصب ولي فقيه نمي‌باشند.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ معرفت، محمد هادي، ولايت فقيه، مؤسسة فرهنگي انتشاراتي التمهيد، تابستان 1377.
2ـ هادوي تهراني، مهدي، ولايت و ديانت، قم، مؤسسه فرهنگي خانه خرد، چاپ اول، 1378.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- ابن‌هشام، سيره ج 2، ص 22.
[2]- شيرازي، علي، پاسخ به شبهاتي پيرامون ولايت فقيه، قم، دار الصادقين، چاپ اول، تابستان 1377، ص 20.
[3]- امام خميني، ولايت فقيه، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، بهار 1373، ص 80.
[4]- همان.
[5]- صابري همداني، احمد، مجلة حكومت اسلامي، ولايت فقيه و نقش خبرگان در آن، سال دوم، شمارة 2، ص 29.
[6]- شفيعي، علي، نظام ولايت فقيه، انتشارات مؤسسه فرهنگي آيات، چاپ اول، تابستان 1376، ص 79.
[7]- جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، زمستان 1367، ص 189.
غلامان ابالفضل(ع) بازدید : 74 بهار 1391 نظرات (0)

مبادا آثار نیکان در تو نمودار باشد و نیک نباشی که در این صورت با ریاکاران محشور خواهی شد.
(نهج الفصاحه ، حدیث 92)
وقتی حکم می کنید به عدل رفتار کنید و وقتی سخن می گویید نیک گویید زیرا خدا نیک است و نیکوکاران را دوست دارد.
(نهج الفصاحه ، حدیث 200)
بهترین صدقه زبان , شفاعتی است که بوسیله آن اسیر را آزاد سازی و از ریختن خون او جلوگیری کنی و نیکی و احسان را به سوی برادر خویش بکشانی و بدی را از او دفع کنی.
(نهج الفصاحه ، حدیث 402)
نیکی آن است که خدا را چنان پرستش کنی که گویی او را می بینی اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند.
(نهج الفصاحه ، حدیث 1049)
خدا نیکوکار است ؛ شما نیز نیکویی کنید.
(نهج الفصاحه ، حدیث 731)



  چکیده
در این مقال در ابتدا می خوانیم که نخستين سؤالى كه مسئله ى (فدك) در ذهنها ايجاد مى كند آن است كه چرا (غصب فدك) در ميان غصبهايى كه از حقوق اهل بيت عليهم السلام شده شاخص است و اهميت آن در كدام نقطه نهفته است؟ چرا اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اين اندازه بر سر آن پافشارى كردند؟ چرا ائمه ى معصومين عليهم السلام در فرصتهاى مناسب آن را نزد مردم مطرح مى كردند و نام آن را زنده نگاه مى داشتند؟شاید بتوان گفت فدك در واقع ميدان دفاع از حريم عصمت است و نداى بر حق فاطمه عليهاالسلام براى هميشه در گوش شيعه طنين انداز است. آنگاه كه فاطمه ، براى اولين و آخرين بار در عمر خود، با تنى مجروح و آهى جانسوز از آن درِ نيم سوخته به مسجد آمد، شيعه خود را موظف مى داند او را يارى كند تا بنشيند و خطبه بخواند، چرا كه اين پهلوى شكسته و سينه ى مجروح و صورت كبود و بازوى وَرَم كرده طاقت ايستادن ندارد، و براى او پرده اى مى زنند تا در ميان زنان با احتجاب سخن بگويد.در بخش دیگری از این نوشتار ،شرح مختصری از آیات استشهادی آنحضرت در مورد حدیث جعلی (نحن معاشر الأنبياء لا نورث درهما و دينارا و كلما تركناه صدقه) از بیانات خود آنحضرت بیان شده و در پایان به نتیجه گیری از آنحضرت پرداخته شده است .

1-حكايت لباس بهشتي
 

يك بار برخي از يهوديان عروسي داشتند به همين جهت نزد پيامبر(ص) آمده و گفتند: ما حق همسايگي داريم، از شما خواهش مي كنيم دخترتان فاطمه را به خانه ي ما بفرستي تا عروسي ما به وجود او زيبنده تر شود و در اين دعوت بسيار اصرار كردند.
پيامبر (ص) فرمود: او همسر علي بن ابيطالب و به فرمان اوست (يعني بايد اجازه ي آمدن او را از علي(ع) بگيريد)
آنان از پيامبر خواهش كردند كه نزد علي(ع) براي اين دعوت واسطه شود و يهوديان در اين عروسي همه گونه لوازم فراهم كرده و زينت و زيور چشمگيري گرد آورده بودند و گمان مي بردند فاطمه(س) با لباس مندرس و كهنه اش شركت مي كند و مي خواستند او را خوار و خفيف كرده باشند!
در اين هنگام جبرئيل لباس بهشتي آورد با زينت و زيوري كه همانندش را نديده بودند، و فاطمه(س) آنرا پوشيد و بينندگان از رنگ و بوي خوش آن شگفت زده شدند و چون به خانه ي يهوديان وارد شدند زنان يهود در برابرش به سجده افتادند و جلوي او بر زمين بوسه مي زدند و بسياري از يهوديان به جهت همين اعجاز اسلام را پذيرفتند و مسلمان شدند.(1)


الحمد للّه رب العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و اهل بيته الأطيبين و الأنجبين سيّما بقية اللّه في العالمين بهم نتولي و من أعدائهم نتبرء الي اللّه.

يکي از شاخصه هاي پر اهميت در پيشرفت اسلام اخلاق نيک و کلام دلاويز و پرجاذبه پيامبر اکرم (ص) با انسان ها بود، اين خلق نيکوتا بدان حدي بود که معروف شد سه چيز در پيشرفت اسلام نقش به سزايي داشت: 1-اخلاق پيامبر (ص) 2-شمشير و مجاهدات حضرت علي (ع) 3- انفاق ثروت حضرت خديجه سلام الله عليها
در قرآن مجيد، به نقش اخلاق پيامبر (ص) در پيشرفت اسلام و جذب دل ها تصريح شده است، آن جا که مي خوانيم: «فبما رحمة من الله لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لا نفطوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر، اي رسول ما! به خاطر لطف و رحمتي که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان گشته اي، و اگر خشن و سنگدل بودي، مردم از دور تو پراکنده مي شدند، پس آن ها را ببخش، و براي آن ها طلب آمرزش کن، و در کارها با آن مشورت فرما.»
از اين آيه استفاده مي شود که: 1-نرمش و اخلاق نيک، يک هديه الهي است، کساني که نرمش ندارند، از اين موهبت الهي محرومند؛ 2-افراد سنگ دل و سخت گير نمي توانند مردم داري کنند، و به جذب نيروهاي انساني بپردازند؛ 3-رهبري و مديريت صحيح با جذب و عطوفت همراه است؛ 4-بايد دست شکست خوردگان در جنگ گنهکاران شرمنده را گرفت و جذب کرد (با توجه به اين که شأن نزول آيه مذکور در مورد ندامت فراريان مسلمان جنگ احد نازل شده است)؛ 5-مشورت با مردم از خصلت هاي نيک و پيوند دهنده است که موجب انسجام مي گردد.
 
پیامبر اعظم(ص) پیامبر بشارت و انذار است، هم هدایت گر است و هم هشدار دهنده در دعوت و تبلیغ ارزشهای دینی، این دو رکن باید وجود داشته باشد تا تأثیر گذار و سازنده باشد.
قرآن در ترسیم چهره رسولخدا(ص) می فرماید:
یا ایّها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیا الی الّه بأذنه و سراجا منیر(1)
ای پیامبر ما تو را گواه بر امّت و مژده دهنده و ترساننده( اعلام خطر کننده)، و دعوت کننده بسوی خدا به اذن او و نیز چراغ فروزان، فرستادیم.
شهید مطهری در تفسیر و توضیح واژه انذار می نویسد:
معنای نذیر ترساننده نیست، ترساننده ترجمه مخوف است نذیر یک معنای اخصّ از ترساننده دارد، یعنی اعلام خطر کننده...انذار، نوعی ترساندن را می گویند که اعلام خطر باشد، شخصی تصمیمی گرفته است و از یک راهی می رود، کسی می آید اعلام خطر می کند، می گوید به دنبال این کار تو و این راه تو فلان خطر هست.(2)
به دیگر سخن جنبه انذاری دعوت پیامبر(ص) همان جنبه هشدار دهندگی او در برابر هدایتگری اوست، هدایتهای او راه را نشان می دهد و هشدارهای او رهزنان را معرفی می کند، و خطرها و تورهای نامرئی را گوشزد می نماید.
در این بخش از نوشتار و با توجه به موضوع هشدارهای اجتماعی بر آن شدیم که بخش پایانی این مجموعه را با هشدارهایی که از زبان رسول مُنذر و هادی به ما رسیده است و نیز در ادامه با هشدارهای علوی مزیّن سازیم، امید آن که هدایتها و هشدارهای آن بزرگواران ما را در مسیر تکامل و تعالی توشه راه باشد و پشتوانه اطمینان بخش حرکت بسوی قلّه توحید و ارزشهای دینی.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود. این پرسش را می توان از دو منظر بررسی کرد:
۱. آیا دلیل قابل اعتمادی از کتب شیعه و اهل سنت، مبنی بر شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می توان یافت، علاوه بر آن، کیفیت شهادت ایشان چگونه بوده است؟
۲. آیا بر فرض این که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شهادت نرسیده باشند، این موضوع از ارج و قرب ایشان نزد پروردگار خواهد کاست؟!
به همین ترتیب، به بررسی موارد فوق می پردازیم:
۱. در ارتباط با بخش اول، باید گفت که دلایل بسیاری وجود دارد که شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را تأیید می نمایند. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، می توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. اکنون به تعدادی از این روایات با استناد به کتب فریقین اشاره می نماییم:

ويژگي نامه ها
 

وقتي در نامه ها و مکتوب هاي مربوط به پيامبرخدا، حضرت محمد (ص)دقت و تأمل مي کنيم، به نکات ظريف و دقيقي در لابه لاي آنها برمي خوريم که در نوع خود، کم نظير يا بي نظير است. مرحوم آيت الله احمدي ميانجي به چند نکته اساسي و ويژگي مهم در نامه هاي پيامبر(ص) اشاره کرده است که ما در اينجا آنها را مرور مي کنيم.
اخیراً شنیده شد که نظر مبارک در باب کسیکه نمازش را به جماعت خوانده است این است که اعاده آن نماز به جماعت دیگر اماماً و مأموماً وجهی ندارد، خواهشمند است در این خصوص و اینکه اگر جماعت دوم از جهاتی رجحان داشته باشد آیا حکم همین است یا خیر، نظر مبارک را امر به ابلاغ فرمائید.
بسمه تعالی
ج نمازی که فرادا خوانده می تواند با اقتداء به امام جماعتی اعاده نماید، و نمازی را که برای جماعتی امامت کرده می تواند یک بار دیگر برای جماعت دیگر امامت کند، در غیر این دو صورت اعاده وجهی ندارد هرچند جماعت دوم دارای رجحانی باشد.
س مقدار فاصله زن با مرد از طرف جلو با فرض تقدم زن برای نماز چه مقدار است؟
خدای سبحان چنان چه انسان را آفرید، تمام نیازهای مادی و معنوی او را نیز خلق کرده و در اختیار او نهاد. تا وی از آن نعمت در جهت رشد و تعالی خود بهره برداری نماید و موانع رشد را برکناری نهد و در نتیجه به سعادت مادی و معنوی نایل آید.
از سویی انسان ها نیز در برابر خدای متعال وظیفه شکر نعمت و سپاسگزاری را به عهده دارند و این سپاسگزاری در قالب عبادت الهی تحقق پیدا می کند. یکی از عبادت هایی که به عنوان شکر نعمت های الهی از انسان خواسته شده است اقامه نماز و مداومت بر آن است از این رو یکی از برنامه های مؤمنان اقامه نماز در برابر خدای متعال است که در طول شبانه روز در پنج نوبت باید آن را به جای آورد.
فرهنگ اسلام با دولت يافتن پيامبر اسلام در مدينه، بناي تمدن جامع و بزرگ آخرين دين الهي را بنيان نهاد؛ ديني كه از خصوصي‌ترين حالت‌هاي فرد تا اجتماعي‌ترين وضعيت‌ جامعه گزاره‌هاي اعتباري بايسته و شايسته، نبايسته و ناشايسته‌ها را شامل مي‌شود و انسان را نه تنها بعد از تولد و هنگام حيات بلكه قبل از حيات و بعد از فوت نيز مورد توجه و حكم قرار داده است.
چکیده
از دیرباز ذهن بشر به وجود پدیده‌ای به نام «جن» آشنا بوده است. در قرآن کریم و روایات معصومان – (ع) – به آفرینش جن تصریح شده است. فیلسوفان و متکلمان اسلامی نیز درباره‌ی این آفریده‌ی الهی به بحث و گفتگو پرداخته‌اند؛ اکثریت آن‌ها جن را موجودی آتشین که به هر شکل ممکن می‌تواند در آید معرفی کرده‌اند، اما در این میان فیلسوفانی همچون ملاصدرا (ره) با نگاه دیگری به مسأله نگریسته، دست به تأویل برده است. از نظر ایشان حقیقت «جن» با آنچه در ذهن ما است تفاوت دارد. از برآیند مطالبی که در مورد «جن» گفته شده می‌توان دریافت که جن نیز همانند انسان دارای نفس ناطقه است و از اینرو در زمره‌ی نفوس که خود یکی از اقسام جوهر است قرار می‌گیرد.
چکیده
خرافات به عقاید و افکار، یا آداب و اعمال نامعقول و بی اساس گفته می‌شود که علم به درستی آن نداشته و از خیر و شر بودنش اطلاع نداریم. خرافات از قدیمی‌ترین اعصار وجود داشته و تا به امروز رسیده است. از اهداف مهم انبیاء و به ویژه پیامبر اکرم (ص) مبارزه با خرافات و آداب و رسوم منشأ یافته از جهل و نادانی است؛ و این مبارزات عامل گسترش اسلام گردید. خرافات دارای انگیزه‌ها و پایه‌هایی است که در این مقاله بدان اشاره گردیده و برخی از خرافات و دگرگونی‌های دوران آخرالزمان را نیز یادآور شده‌ایم.
چکیده:
بررسى تاريخى نشان مى‏دهد كه پس از درگذشت رسول خدا(ص) در مسأله خلافت و جانشينى آن حضرت در ميان مسلمانان اختلاف شديدى به وجود آمد به گونه‏اى كه از منظر تاريخى سر منشأ و زمينه‏ى اصلى اختلاف و پراكندگى مسلمانان و ظهور و پيدايش ديدگاه هاى مختلف در جامعه اسلامى گرديد كه بعدها اين ديدگاه شكل كلامى و مذهبى به خود گرفت. اين اختلاف سبب شد كه امت واحده اسلامى به دو گروه عمده شيعه و سنى تقسيم گرديد: گروه اول امام على(ع) و طرفداران و پيروانش بودند كه حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا(س) در رأس آنان قرار داشت که به تصريح رسول خدا(ص)، على(ع) را خليفه و جانشين بر حق رسول خدا(ص) مى‏دانستند؛ در مقابل، عده‏اى بدون در نظر داشت سخنان و سفارشات رسول خدا در امر خلافت، در سقيفه گرد آمده و ابى بكر را به خلافت برگزيدند. پس از ظهور اين اختلاف حضرت صديقه طاهره(س) به دفاع و حمايت از امامت و ولايت امام على(ع) برخاست كه اين نخستين واكنش سياسى اهل بيت بودکه موجب درگيرى بين او و خليفه گرديد. حضرت صديقه طاهره(س) اهداف و آرمان‏هاى اصيل دينى را با استناد به قرآن و سنت رسول خدا(ص) در قالب موضع گيرى سياسى خود در برابر خليفه بيان نمود كه اين نوشتار به تبيين و تحليل اين مواضع مى‏پردازد. سوال اصلى: كه در اين پژوهش در صدد پاسخ يابى آن هستيم اين است كه:موضع گيرى سياسى حضرت زهرا(س) در دفاع و حمايت از ولايت و امامت امام على(ع) چه بوده است؟
سؤالات فرعی اینکه:

غدير در شعر فارسى از فردوسى تا شهريار

اگر حضرت خضر آب حيات نوشيد و ماندگار ماند، ادبيات و فرهنگ مسلمانان نيز در سايه قرآن مجيد و به راهنمايى خدا و رسولش از آب غدير خم سيراب گشت و جاودانه شد. نه تنها شعراى بزرگ عرب، از حسان‏بن ثابت و كميت اسدى و دعبل خزاعى گرفته تا سيد حيدرحلّى و بولس السلامه و ديگران، كه شاعران حق‏جوى و حقيقت‏گوى هم از هر نژاد و زبان به اصالت اين بركه با بركت و به زلالى اين چشمه هميشه جوشان شهادت داده‏ اند. در اين ميان شاعران پارسى گوى نيز به حقانيت غدير خم گواهى داده و گاه با سرودن چكامه‏هاى فاخر و بلند، و غديريّه‏هاى غرا و رسا، گوى سبقت از همگنان ربوده ‏اند.
گفتنى است كه پيشترها دانشمند خبير، علامه امينى، غديريّه‏هاى بسيارى را كه توسط دانشمندان و شاعران بنام به زبان عربى سروده شده بود، از لابلاى متون و منابع بيرون كشيده و در اثر سترگ خود «الغدير» منتشر ساخته بود. با اينكه بسيارى از متون و ديوانهاى پيشينيان به صورت كامل در دسترس نيست و برخى از گزند روزگاران در امان نمانده و بسيارى ديگر منتشر نشده، همچنان به صورت خطى در گوشه‏هاى كتابخانه‏هاى جهان خاك مى‏خورند، باز مشكل مى‏توان ديوانى را يافت كه از نام اميرالمؤمنين على، عليه‏السلام، و مدح مولاى غدير خم محروم مانده باشد. براى اثبات اين سخن كافى است تا گلگشتى در آثار چهار شاعر بزرگ ايران، يعنى فردوسى، سعدى، مولوى و حافظ داشته باشيم.
حماسه سراى بزرگ باستان حكيم ابوالقاسم فردوسى (م411 ق.) گويد:
سریال “مختارنامه” نزدیک به ۱۰ماه هر شب جمعه مهمان خانه‌‌های بیشتر ایرانیان بود و بار‌ها دل‌‌های مردم این دیار را تا عاشورای سال ۶۳ هجری پرواز داد. این سریال با بیانی شیوا و موشکافانه شرایط اجتماعی، سیاسی و اعتقادی حاکم بر جامعه مسلمان دهه هفتم هجری و مشکلات ائمه هدی (علیهم السلام) برای هدایت‌گری در این دوران را به تصویر کشید. در کل می‌توان آن را از فاخرترین و تأثیرگذارترین سریال‌‌های سیما دانست. در این مجال بر آنیم تا نگاهی کوتاه به ساختار و محتوای این سریال بیندازیم.
چکیده
اهل تسنن به ما ایرادهایی می‌گیرند و می‌خواهند تمام دارایی ما شیعیان را زیر سوال ببرند، آن‌ها با ان‌قلت‌هایی بی‌ریشه و اساس اینگونه بیان می‌کنند که انسان فقط به خداوند توسل کند و توسل به غیر از خدا شرک است و ائمه، پیامبران و امامان، اولیاء و اوصیاء (ع) را مژده محض می‌پندارند و قائلند بر اینکه مرده دیگر نمی‌تواند منفعتی را بسوی خود جلب کند یا ضرری را از خود دفع کند وقتی وهابیت اعتقاد دارند که دست کشیدن و توسل به صاحب قبر و نماز خواندن نزد ایشان حرام است که ما در این نوشتار به بیان عظمت موضوع و صحبت‌هایی که به صورت ریز از ائمه (ع) بیان شده اشاراتی نموده‌ایم تا اهل فن و سخن با خواندن آن‌ها بفهمد آیا صحبت آن‌ها با این همه بیانات موشکافانه ای که از ائمه در مورد موضوع شده صحیح است یا نه؟
نهضت پيامبر(ص) که اولين پيام آن مساوات و برابري انسان ها است، سه روز بعد از رحلت پيامبر(ص) در سقيفه با احتجاجات هواداران ابوبکر که مبتني بر سنت هاي قبيله اي در جاهليت بود، به انحراف کشيده شد. اين اولين و بزرگ ترين انحراف و شکافي بود که بين مسلمانان به وجود آمد. اين شکاف رفته رفته، به حدي گسترش پيدا کرد که در سال 61 هجري، امام حسين (ع)براي احيا و اصلاح دين جدش( پيامبر(ص)) شهادت را برگزيد. واقع کربلا، بيانگر عمق فاجعه اي بود که ريشه هاي آن را بايد در سقيفه جستجو کرد؛ زيرا بدعت ها و اجتهاد به رأي خلفاي ثلاث، زمينه به قدرت رسيدن افرادي چون: معاويه و يزيد را فراهم کرد.
بنابراين رخداد سقيفه، تنها غصب حق شخصي امام علي(ع) نبود و تلاش هاي حضرت، براي بازگرداندن امر خلافت به جايگاه اصلي اش و جلوگيري از انحراف در نظام حکومتي اسلام بود.
چرا چنين فاجعه غم انگيزي رخ داد؟ مگر پيامبر(ص) به طور اعم در طول ابلاغ رسالت خويش و به طور اخص در غديرخم، علي(ع) را به عنوان جانشين پس از خود معرفي نکرده بود؟ چرا جامعه آن روز بر غاصبان خلافت نشوريد؟ آيا آن گونه که برخي علماي عامه استدلال مي کنند، «سقيفه» برخاسته از نياز جامعه آن روز بود؟ آيا مصلحت اجتماعي و عاقبت انديشي ديني، خلفاي ثلاث را وادار به کنار زدن علي(ع) از مسند خلافت کرد يا جاه طلبي، آنها را به اين کار واداشت؟ اولين گروهي که در سقيفه جمع شدند، چه کساني بودند و چرا...؟
در اين مقاله سعي شده در حد توان به اين سؤالات پاسخ داده شود.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا شما وظیفه منتظر ظهور را میدانید.....؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 108
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 40
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 42
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 42
  • بازدید ماه : 187
  • بازدید سال : 1,382
  • بازدید کلی : 18,393
  • کدهای اختصاصی
    تماس با ما Flash banner maker online

    Get Flash Code